۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

نجات دهنده ستاره ها

مرد در سواحل مكزیك به هنگام غروب خورشید در حال قدم زدن بود، همانطوری كه راه میرفت شخص دیگری را مشاهده کرد، همانطوری كه به وی نزدیك میشد، متوجه شد كه او به طور مداوم خم شده، چیزی را از روی زمین برداشته و به میان اقیانوس پرتاب میكند. مرد با تعجب به او نزدیك شده و پرسید: "عصر به خیر رفیق، چكار میكنی؟" شخص پاسخ داد: "اكنون هنگام پایین رفتن آب دریا است و این ستارگان زیبای دریایی در ساحل به جا ماندهاند، اگر به داخل اقیانوس برنگردند از كمبود اكسیژن خواهند مرد، خوب من دارم آنها را به داخل آب میاندازم". مرد به او گفت: "اما هزاران ستاره دریایی در ساحل افتادهاند، تو نخواهی توانست به همه آنها برسی، آنها بسیار زیادند، این اتفاق همه روزه در صدها كیلومتر ساحل بالا و پایین این منطقه رخ میدهد، امكان ندارد كه بتوانی تغییری ایجاد كنی." آن شخص لبخند زده، خم شد و ستاره دیگری را برداشت و همانطوری كه آن را به میان اقیانوس پرت میكرد پاسخ داد: "برای این یكی تغییری ایجاد شد."

0 دیدگاه شما:

شمارشگر